کد مطلب:234462 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

متن رساله
بدان ای خلیفه كه خداوند متعال بنده مؤمن به دردی مبتلا نمی كند مگر اینكه دوای آن درد را آفریده باشد تا به وسیله همان دوا معالجه شود و برای هر كدام از دردها دواهای مخصوصی است كه با روشهای خاصی از آنها استفاده می شود زیرا جسم انسان مانند كشوری است كه پادشاه آن قلب و كاركنان آن رگها و پی ها (عصبها) و دماغ (مغز) می باشد.

خانه پادشاه این مملكت در قلب است و سرزمین او جسد می باشد و یاری كنندگان او دستها، پاها، لبها، چشمها و زبان است و خزانه ی پادشاه معده و شكم و حجاب او سینه اش می باشد.



[ صفحه 36]



دستها یارانی هستند كه نیازهای او را برطرف می كنند و هنگام ضرورت، خطر را از جسد دفع می كنند و كارهائی را انجام می دهند كه پادشاه به آنها دستور می دهد پاها پادشاه را به هر كجا خواست می برند، چشمها پادشاه را به پنهانیها آگاه می كنند، چون پادشاه در پشت پرده نشسته است، فقط به وسیله چشم همه آگاهیها به وی می رسد، چشمها نه تنها به منزله دو چراغ برای جسد هستند بلكه قلعه و حصار جسد هم می باشند گوشها آن مطالبی را به پادشاه می رسانند كه او مایل به دانستن آنها می باشد، چون تا پادشاه به آنها دستور ندهد نمی توانند چیزی را از خارج داخل جسد كنند.

پس وقتیكه پادشاه می خواهد به آنها فرمان دهد، دستور مراقبت می دهد تا به وسیله ی آنها صداها را بشنود و بعد از شنیدن صداها آنچه كه لازم است به وسیله زبان جواب دهد.

در واقع زبان مترجم پادشاه است و به كمك وسایل زیاد دیگر مانند قلب و بخار معده و یاری دو لب كار می كند و لبها فقط به وسیله نیروی زبان حركت می كنند و این ابزارها با یكدیگر همكاری كامل دارند.

اگر یكی از آنها از كار بیفتد عمل ترجمان زبان متوقف می شود و سخن، خوب شنیده نمی شود مگر اینكه از طریق بینی باشد زیرا بینی است كه سخن را زینت می دهد همانطوریكه آدمی با نفس خود نی را به صدا در می آورد.



[ صفحه 37]



دو سوراخ بینی برای پادشاه بوهای پاكیزه را می رسانند و اگر بوها بد باشند، پادشاه به دو دست دستور می دهد كه جلو بینی را بگیرند، تا میان پادشاه و آن بوی بد مانع شود.

برای پادشاه كشور جسد هم، ثواب و عقابی است، عذاب او شدیدتر از عذاب پادشاهان ظاهری كه در دنیا حكومت می كنند می باشد و ثواب او هم بیشتر از ثواب پادشاهان ظاهری است.

عذاب جسد هم غم و اندوه و ثواب او شادی و سرور می باشد، منشاء غمها كبد است و منبع شادی دو كلیه می باشد از كلیتین دو رگ شروع شده تا به بشره می رسند، اثر شادی و غم به وسیله این دو رگ در سیما ظاهر می شود همه رگها رابط میان عاملان پادشاه و پادشاه می باشند، نمونه این ارتباط این است كه وقتی تو دوا را می خوری رگها اثر آن دوا را به محل درد انتقال می دهند.